Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین_ پریسا نوری: اما رؤیای کودکی و عشق به آواز، راه این جوان پرشور شیرازی را از پزشکان و مهندسان جدا کرد و او را به یکی از ستارگان بی‌چون و چرای موسیقی پاپ کشورمان مبدل ساخت. به بهانه رونمایی از آلبوم جدید «حامد همایون»، با این خواننده خوش‌صدای آهنگ‌های ریتمیک که در دوره نوجوانی و مسیر ستاره شدن، هر هفته برای ساعتی حضور در کلاس‌های آواز استاد «محمد نوری» سختی مسیر ۱۲ ساعته شیراز به تهران را به جان می‌خرید، گفت‌وگو کرده‌ایم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 خبرها حاکی است که بعد از ۲ سال وقفه، آلبوم جدید حامد همایون به‌زودی به بازار می‌آید. در این آلبوم سورپرایزی برای مخاطبانتان دارید؟  
بله. این آلبوم که بهمن‌ماه قرار است به بازار بیاید، یک فضای کاملاً متفاوت دارد و از نظر ملودی‌ها و مدل خوانش با آلبوم‌های قبلی فرق دارد. در این آلبوم که حاصل تلاش ۲ ساله ماست، اثر انگشت خوانندگان جوان و خوش‌آتیه و پرانرژی دیده می‌شود.  


 جزو خوانندگانی هستید که تجربه بازیگری هم دارید. چه شد که وارد بازیگری شدید و آیا مثل برخی خوانندگان، سودای بازیگری در سر دارید؟  
از آنجا که تهیه‌کننده برنامه خندوانه با آقای رجب‌پور (تهیه‌کننده کارهایم) دوست هستند، پیشنهاد حضور در خندوانه را برای حدود ۳ ماه پذیرفتم و بعد هم در سریال «حالا برعکس» بازی کردم. اما واقعیت این است که بازیگر نیستم و اگر بخواهم به‌صورت حرفه‌ای وارد بازیگری شوم، باید دوره‌های آموزشی لازم را بگذرانم تا دانش و تجربه‌ام زیاد شود و با این حجم کار و مشغله‌ای که دارم، بعید است چنین فرصتی پیش بیاید.  


 در دوره‌ای به‌عنوان پرکارترین خواننده، قصد داشتید رکوردتان را در گینس ثبت کنید. موفق شدید؟  
بله. سال ۱۳۹۶ در طول ۶ ماه بیش از ۲۸۰ کنسرت برگزار کردیم و قصد داشتیم این رکورد را در گینس ثبت کنیم. مدارک را برای ثبت در گینس ارائه کرده و منتظر نتیجه‌ایم.  


 موضوع جایگزینی نام «حامد همایون» با «سیدحامد محمودزاده» چیست؟  
اغلب هنرمندان و آرتیست‌ها برای خودشان یک نام هنری انتخاب می‌کنند. انتخاب نام «همایون» هم فکر و ایده آقای رجب‌پور بود. آقای رجب‌پور آدم بسیار باهوشی است و تشخیص داد اسم «سید حامد محمودزاده» برند نمی‌شود؛ به همین دلیل این نام هنری را پیشنهاد داد.

 
 نخستین حضور حرفه‌ای شما ۵ سال پیش در جشنواره موسیقی فجر بود. از حال و هوای آن اجرا بگویید.  
آن اجرا نقطه عطف زندگی هنری من بود. وقتی روی استیج رفتم با شنیدن شور و هیجان مردم و همخوانی مخاطبان انگار رؤیاهای کودکی‌ام واقعی شده بودند. احساس خاص و غیرقابل وصفی داشتم. اصلاً روی زمین‌بند نبودم. انگار روی ابرها بودم. باور کنید از شوق گریه‌ام گرفته بود. به قدری حال خوشی بود که امیدوارم این حس و حال برای همه علاقه‌مندان به خوانندگی پیش بیاید.  


 خوانندگی رؤیای کودکی‌تان بود؟  
بله. وقتی خیلی کوچک بودم، همیشه در مهدکودک با ژست خوانندگی شعر و آواز می‌خواندم. در دوره نوجوانی هم آهنگ‌های «شادمهر عقیلی» و «فریدون آسرایی» را می‌خواندم و پسرخاله‌ام هم پیانو می‌زد. از آن زمان همیشه خودم را روی استیج می‌دیدم و همصدایی و همخوانی مردم را تصور می‌کردم.  


 در نوجوانی وقتی تصمیم گرفتید موسیقی را به‌عنوان حرفه آینده دنبال کنید با استقبال و حمایت خانواده مواجه شدید؟  
خیر. پدر و مادرم، به‌خصوص مادرم، مخالف خوانندگی بودند. موسیقی را شغل نمی‌دانستند و اصرار داشتند دکتر یا مهندس شوم. اما فقط وقتی علاقه‌ام را به موسیقی دیدند با این شرط که به درسم لطمه نخورد، موافقت کردند در کلاس‌های آواز و موسیقی ثبت‌نام کنم. وقتی وارد دانشگاه شدم با بچه‌ها یک گروه موسیقی به اسم «رادیکال» تشکیل دادیم. در برنامه‌های مختلف دانشگاه روی استیج می‌رفتیم و کنسرت برگزار می‌کردیم. البته خودم هم تا مدتی خوانندگی را شغل نمی‌دانستم و فقط عشق و علاقه می‌دانستم. اما وقتی وارد فضای حرفه‌ای خوانندگی شدم، فهمیدم اگر می‌خواهی موفق شوی، باید شغلت خوانندگی باشد.  


 در نوجوانی برای شرکت در کلاس‌های استاد نوری از شیراز به تهران می‌آمدید؟  
بله. هر هفته ۱۲ ساعت در اتوبوس می‌نشستم تا به کلاس‌های آواز استاد نوری برسم. بعد از کلاس هم سری به خیابان جمهوری می‌زدم تا جدیدترین نت‌ها و اتودهای آواز را بخرم. چون آن موقع مثل الان نبود که با جست‌وجو در اینترنت اینها را پیدا کنی. از آنجا که پول بلیت هواپیما هم نداشتم، دوباره با اتوبوس به شیراز برمی‌گشتم. گاهی کلاس برگزار نمی‌شد. چون آن زمان موبایل نبود و خبردار نمی‌شدم که کلاسمان تعطیل شده، می‌آمدم در پارک می‌نشستم، خستگی در می‌کردم و برمی‌گشتم شیراز.  


 مردم از چه زمانی حامد همایون را شناختند؟  
وقتی سال ۱۳۹۶ آهنگ «چتر خیس» بیرون آمد، خیلی سر و صدا کرد. از آنجا مردم صدایم را شناختند. اما هنوز چهره‌ام را نمی‌شناختند. هرجا می‌شنیدم این آهنگ پخش می‌شود، خیلی ذوق می‌کردم. یکبار با دوستم رفته بودیم بستنی بخوریم. جلو بستنی‌فروشی ماشینی ایستاده بود. راننده صدای این آهنگ را زیاد کرده بود. محو صدا بودم و با دقت گوش می‌کردم. راننده که چهره مرا نمی‌شناخت، تعجب کرده بود که چرا دارم با ذوق نگاهش می‌کنم و نمی‌دانست ذوق آهنگ را می‌کنم. شاید با خودش می‌گفت: «من دارم آهنگ گوش می‌دهم، این چه کیفی می‌کند؟ ‌» بعدها که در چند برنامه تلویزیونی از جمله «خندوانه» و «دورهمی» شرکت کردم، مردم چهره‌ام را هم شناختند.  


 یکی از نخستین کنسرت‌هایتان را به نفع کودکان سرطانی اجرا کردید.  
بله. با آقای رجب‌پور نذر کرده بودیم که اگر کارمان بگیرد، کنسرتی برپا کنیم و همه درآمدش را به خیریه محک اهدا کنیم. بعد از انتشار آهنگ «چتر خیس» که حسابی کارمان گرفته بود، نذرمان را ادا کردیم.  


 آخرین کنسرت شما ۲ سال پیش بود. در این ۲ سال چه می‌کردید؟  
۲ سال پیش درست قبل از کرونا در آمریکا کنسرت برگزار کردیم. بعد هم که به علت کرونا کنسرت‌ها تعطیل شد و ما ۲ سال روی همین آلبومی که قرار است بهمن‌ماه به بازار بیاید کار کردیم.

 
 طی این ۲ سال ۲ بار هم کرونا گرفتید.  
بله. بار اول که کرونا گرفتم، چون به شیراز رفتم، باعث شدم همه خانواده‌ام هم کرونا بگیرند. حال پدرم وخیم و یک هفته در بخش آی. سی. یو بیمارستان بستری شد. بی‌احتیاطی من باعث ابتلای خانواده‌ام به کرونا شده بود. خیلی عذاب وجدان داشتم و اگر اتفاقی برای پدرم می‌افتاد، هیچ‌وقت خودم را نمی‌بخشیدم.  


 بعد از «سالار عقیلی» دومین خواننده‌ای هستید که حنجره‌تان را بیمه کرده‌اید!  
بیمه حنجره‌ام یک حرکت نمادین بود که توسط شرکت «بیمه ایران» به مدت یک سال انجام شد. راستش من دیگر حق بیمه‌ای پرداخت نکردم و فکر کنم بیمه‌ام خودبه‌خود باطل شده است.  


 در کدام محله‌ زندگی می‌کنید؟  
اوایل که تازه به تهران آمده بودم، حوالی پونک ساکن شدم. بعد از مدتی به سعادت‌آباد رفتم. در حال حاضر هم در ولنجک زندگی می‌کنم.  


 آیا دلتان نمی‌خواهد به شیراز برگردید؟  
تهران را به اندازه شیراز دوست دارم و حاضر نیستم برای زندگی به شیراز برگردم.  


 یکی از شیرین‌ترین خاطره‌های هنری‌تان را تعریف کنید.  
۲ خاطره شیرین به یادم مانده است. یکی در اجرای نخستین کنسرتم بود که بلیت‌ها طی چند دقیقه فروش رفت و حتی سایت فروش بلیت هنگ کرد و دومی وقتی است که برای نخستین بار در شیراز اجرا داشتم. آن روز وقتی از روی استیج پدر و مادر و خواهرم را دیدم که از شوق گریه می‌کنند، روزهایی که برای رسیدن به آن نقطه تلاش کرده بودم برایم تداعی شد. یادم افتاد که چقدر می‌خواستم، تلاش می‌کردم، اما نمی‌شد و این نشدن‌ها تکرار می‌شد و... با مرور این خاطرات و دیدن گریه شوق خانواده‌ام به گریه افتادم و کنسرت را خراب کردم. (با خنده)

اولین آلبومم منتشر نشد

برای ستاره شدن در دنیای موسیقی پاپ مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده که هر روزش خاطره است؛ خاطرات تلخ و شیرین. او یکی از تلخ‌ترین خاطراتش را برایمان تعریف می‌کند: «سال ۱۳۸۶ قرار بود نخستین آلبوم من بیرون بیاید. برایش خیلی زحمت کشیده بودم. هر قدر پول داشتم خرج کرده بودم. اما این آلبوم چون خیلی ضعیف بود و آن‌طور که انتظار داشتم نشده بود، هیچ‌وقت منتشر نشد. یادم است آن روز وقتی از دفتر تهیه‌کننده بیرون آمدم به قدری حالم بد بود که گریه می‌کردم. آن زمان برای این کار حدود ۲۰ میلیون تومان خرج کرده بودم. نصف این پول را با تدریس در آموزشگاه به دست آورده و بخشی از آن را وام گرفته بودم. خانواده پولداری نداشتم و با اینکه پدرم ۲۵ سال مدیر بانک بود، اما بسیار پاکدست بود و ما زندگی متوسطی داشتیم. به‌طوری که هنوز هم همه دارایی پدرم یک خانه معمولی و یک ماشین ۲۰۶ است. خلاصه اینکه در این شرایط بی‌پولی، همه پول، تلاش و امیدم هدر رفته بود. بدتر از همه اینکه خانواده و اطرافیان سراغ آلبوم را می‌گرفتند. خلاصه اینکه با کوله‌باری از غم و غصه به شیراز برگشتم. اما پدرم تنهایم نگذاشت. از من خواست دوباره بلند شوم و تلاش کنم. گفت: حالا که می‌خواهی خواننده موفقی شوی، نباید به این زودی جا خالی کنی... دوباره ادامه بده... با تأثیری که پدرم در من گذاشت، تصمیم گرفتم از نو شروع کنم. بلند شدم و بارها و بارها تلاش کردم تا ورق برگشت و موفق شدم.  

تهران آغوشش را  برای من باز کرد

حامد همایون، متولد و بزرگ‌شده شیراز، چند سالی است که در تهران زندگی می‌کند. او تهران را به اندازه زادگاهش دوست دارد و معتقد است که این شهر او را به آرزوهایش رسانده است: «من همه جای تهران را دوست دارم. چون تهران شهر آرزوهای من است. شهری است که در آن به رؤیاهایم رسیدم. تهران مرا پذیرفت و آغوشش را برای من باز کرد. مردم اینجا همیشه به من لبخند زده‌اند. تا به حال هیچ‌کس به من اخم نکرده. هر کجای این شهر رفته‌ام، مردم مهر و محبتشان را با لبخند زدن دست تکان دادن و ابراز محبت به من نشان داده‌اند.»

کد خبر 650471 برچسب‌ها همشهری محله موسیقی - چهره - ساز - آلبوم - اجرا

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: همشهری محله آقای رجب پور حامد همایون روی استیج

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۶۰۳۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

استاد مرموز در دانشگاه معروف تهران؛ ترک تحصیل دانشجویان در مقطع دکترا/ «استاد ایمیل زد و فرصت مطالعاتی را از بین برد»

به گزارش خبرآنلاین، چرا مهاجرت دانشجویان به خارج کشور گسترش یافته است؟ امروز کشور با بحران مهاجرت روبه‌روست و این بحران دلایل گوناگونی را در داخل ایران دارد. از همه دلائل سیاسی و اجتماعی بیرونی که بگذریم، بخشی از این دلائل به داخل دانشگاه و مدیریت آن باز می گردد. ناکارآمدی در ساختار مدیریت و شیوه‌های رفتاری استادان دانشگاه می‌تواند نقش به سزایی در ترک تحصیل و دل‌زدگی و نهایتا مهاجرت دانشجویان به خارج شود.

نمونه یکی از دانشگاه‌های مهم کشور

دانشکده شیمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، از جمله نقاط مهم آکادمیک کشور است که در توسعه علمی حوزه‌های مختلف مرتبط با شیمی، نقشی بالایی دارد. دانشکده‌ای که پس از انقلاب اسلامی روییدن گرفت. از سال ۱۳۶۹ رشته شیمی کاربردی آن در مقطع کارشناسی شروع شد. در سال۱۳۷۱ در مقطع کارشناسی ارشد، دانشجو پذیرفت و از سال ۱۳۸۰ به تربیت دانشجو در مقطع دکتری اقدام کرد. در سال ۱۳۹۲ گروه شیمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی به دانشکده شیمی ارتقا یافت.

امروز مقطع دکتری دانشکده شیمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، نقش حساسی را در تربیت دانشجویان برای امروز و فردای توسعه علمی کشور دارد. در این میان نقش استادان و اعضای هیات علمی این دانشگاه، در این راستا بسیار حساس است چه بسا اگر استادانی، به هر دلیل راه منطقی دانش اندوختن را بر دانشجویان ببندند، بی شک راه علمی کشور را سد کرده اند.

ماجرای یک استاد ناهنجار

در سال های اخیر دانشجویان مختلفی در رشته شیمی دانشگاه خواجه نصیر ترک تحصیل یا مهاجرت کرده‌اند. علت این ترک تحصیل یا مهاجرت اما جالب است و گفته شده که ریشه‌های رفتاری در درون دانشگاه دارد. عموم دانشجویان نخبه پسر و دختر در مقطع دکتری شیمی طی تماس و ارتباط با خبرآنلاین بیان کرده‌اند که به دلیل روش‌های نادرست اخلاقی و فشارهای روانی و رفتاری داخل دانشگاه، از ادامه تحصیل انصراف داده اند.

مشاهدات عینی دانشجویان

گذشته از مشاهدات عینی و روایت های گوناگون دانشجویان، تحقیق و بررسی‌های میدانی تایید می‌کند که کارمندان اداری و حتی برخی از اساتید این دانشکده نیز بر وجود یک عامل نابهنجار در حوزه آموزشی دانشگاه اقرار دارند.

یکی از دختران دانشجوی نخبه علمی کشور که از این دانشگاه ترک تحصیل کرده، درباره برخی رفتارهای یکی از استادان دانشگاه می گوید: «از جمله کارهایی که به ما تحمیل می شد این بود که در کلاس شیمی، روی دست بچه‌ها هزینه‌های گزافی می‌گذاشتند. یکی از استادان دانشجویان را مجبور می‌کرد که برای او وسیله‌های آزمایشگاهی بخرند و اگر نمی‌خریدند به آنها توهین می کرد و از طرفی هم این وسایل را به بچه ها نمی داد و در کمدش پنهان می‌کرد. یا مثلا ما برای دفاع، به کریستال احتیاج داشتیم. این استاد، یک هزینه هنگفتی را به ما تحمیل می کرد که باید کریستال های ما به خارج از کشور ارسال شود. از ما یک میلیون پول پست می گرفت که کریستال ها را به لهستان بفرستد. در حالی که این کار در داخل کشور بدون هزینه یا با کمترین هزینه انجام می شد و هیچ نیازی برای ارسال به خارج کشور نبود.»


از دانشجویان خواسته شد تا برای اثاث کشی خانه استاد کمک کنند

یکی از دانشجویان نخبه علمی که در چند دانشگاه کشور با رتبه بالا قبول شده، درباره ناهنجاری‌های رفتاری این استادان دانشگاه خواجه نصیر گفت: « آنچه دریافتم یک وضعیت آزار دهنده بود. ما با استادی روبرو بودیم که حتی خارج از زمان دانشگاه، طی تماس‌هایی با ما برخوردهای تحقیرآمیز می کرد. استادی از تحقیر دانشجویان لذت می برد. دانشجویان را به بالا شهری و پایین شهری تقسیم می کرد و بچه های پایین شهری را با زشت‌ترین بیان‌ها خطاب می‌کرد. استادی وارد مسائل خصوصی و شخصی دانشجویان می شد و این مسائل را بین دانشجوها ترویج می کرد. حتی به دانشجویان تهمت دزدی از آزمایشگاه زده شد. حتی یک بار از دانشجویان خواسته شد تا برای اثاث کشی خانه یکی از استادان کمک کنند!»

دانشجویان دکتری که به دلیل فشارهای روانی انصراف دادند

یکی دیگر از دانشجویانی که شش ترم درس خوانده و آماده دفاع پایان نامه بوده به دلیل فشارهای روانی یکی از استادان از به پایان رساندن تحصیلش انصراف داده و می گوید: «آنچه ما می‌گوییم ناشی از سختگیری یک استاد نیست. سختگیری با آزار دادن تفاوت دارد. این مثلا استاد، یک شخصیت صد در صد منفی دارد که هدفش آزار دادن دانشجوست. از اینکه به دانشجویان توهین کند و تهمت بزند تا اینکه وسایل و ابزار و مواد آزمایشگاه را به دانشجویان ندهد. این‌ها رفتارهایی بود که کاری کردند که من با شش ترم درس خواندن، این رشته را به پایان نرسانم و فقط به دلیل رفتارهای زشت استاد انصراف دادم.»

استاد ایمیل زد و فرصت مطالعاتی را از بین برد

یکی از دانشجویان فارغ التحصیل و نخبه علمی کشور که دانشجوی خواجه نصیر بوده، از نمونه آزارهای روانی می‌گوید: «استاد راهنما باید حامی دانشجو باشد اما استادی داشتیم که دشمن دانشجوست. او از تحقیر و فشار به بچه ها خوشحال می شود. ایشان حتی از رشد علمی دانشجویان ناراحت می شد. وقتی شنید که من فرصت مطالعاتی در دوره خارج از کشور گرفته ام به شدت مخالفت کرد و گفت اگر تو بروی چه چیزی به من می رسد. باید برای این رفتن به من پولی بدهی. حتی بعد هم ناراحت شد. من دعوت نامه و ویزا برای یک فرصت مطالعاتی گرفته بودم و این زن به سوپروایزر آن دانشگاه خارج از کشور ایمیل زد و چنان از من بد گفت که آن دانشگاه دوره مرا حذف کرد. او شخصیتش به گونه ای است که از رشد علمی دانشجویانش ناراحت می شود. توهین و تهمت و تحقیر دانشجویان روش عمومی اوست و اینها فشارهای روانی بسیاری بر دانشجویان می آورد.»

تخریب شخصیت دانشجویان

یکی دیگر از دانشجویان دکتری، درباره وضعیت نابسامان آزمایشگاه این استاد می گوید: « از ما می خواستند بیش از زمان معمول در آزمایشگاه باشیم و ما را مجبور به نظافت های محل آزمایشگاه می کردند. یکی از مسائل مهم این بود که مواد آزمایشگاهی را به دانشجویان نمی دادند و استاد مواد را در کمد خودش نگه می داشت. بعد وقت و زمان ما را با حرف های شخصی و خصوصی معطل می کرد و مسائل شخصی دانشجویان را پنهانی از یکدیگر می پرسید. حتی استاد سر کلاس برنامه ریزی می کرد تا آبروی دانشجویان را با همان موضوعات خصوصی و شخصی ببرد. او در جمع، شخصیت افراد را تخریب و به آنان توهین‌های بدی می کرد.»

آیا مسئولان اقدامی خواهند کرد؟

آنچه در این گزارش از نمونه رفتاری رخ داده در دانشکده شیمی دانشگاه خواجه نصیر عنوان شد، تنها نمونه های اندکی است. چنانکه موجب شده برخی از دانشجویان در مقطع دکتری انصراف دهند یا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروند.

* اطلاعات،‌ هویت و صدای ضبط شده افرادی که در این گزارش صحبت کرده‌اند، در خبرآنلاین محفوظ است.

۲۳۳۲۳۳

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903180

دیگر خبرها

  • از حاشیه بیمارستانی خواننده پاپ تا انتشار آلبوم آقای شاعر!
  • روزگار بروبیای درشکه‌ها | وقتی خیابان‌های در سیطره درشکه‌ها بود
  • جزئیاتی از آخرین وضعیت بیماری رضا رویگری | منتطرم میرباقری برای سریال جدیدش صدایم کند
  • آرمین زارعی بستری شد
  • آرمین زارعی خواننده به دلیل فشار عصبی بستری شد
  • بستری شدن آرمین زارعی خواننده به دلیل فشار عصبی
  • آرزوهای دیرینه اصفهانی‌ها در ریل افتتاح پروژه‌های عمرانی و زیست‌محیطی شهر زندگی
  • نخستین سرویس مدرسه تهران مخصوص بچه‌پولدارها بود
  • استاد مرموز در دانشگاه معروف تهران؛ ترک تحصیل دانشجویان در مقطع دکترا/ «استاد ایمیل زد و فرصت مطالعاتی را از بین برد»
  • نمایه شدن نشریه معروف مطالعات مدیریت دانشگاه تهران در پایگاه SSCI